لوئیز هی: "این کتاب نمی خواهد که هرگونه تماس با پزشک را کنار بگذارید یا بدون نظر پزشک به طور مستقیم یا غیر مستقیم دست به مداوایی بزنید. هدف کتاب شفای زندگی این است که بتوانید با همکاری خود برای تندرسی و سلامت بیشتر به دلایل نهفته و علل روانی مشکلات و بیماری خود پی ببرید. و بتوانید با شادمانی هرچه تمامتر مسئولیت همه جانبه زندگی خود را به عهده بگیرید".
این کتاب نه تنها شیره وجود آموزگاری بزرگ، که جوهر قدرتمند و تجربه شخصی بانویی بزرگ نیز هست.
لوییز در کتاب شفای زندگی ما را در بخشی از سفر تکاملی اش با خود همراه می کند. داستان زندگیش که مختصراً در اینجا به آن اشاره شده و به نظر من، خود کتابی دیگر است، حس شفقت و تحسين مرا برانگیخت. معتقدم هر آنچه باید درباره زندگی و درسهایش، و شیوه کار با خویشتن بدانید تماماً در اینجا آمده است.
یکی از مراجعانم مردی بود که نمی توانست. سکوت خود را بشکند. سکوت، شیوه زندگیش شده بود. تازه ترک اعتیاد و الکل کرده بود و اعتقاد داشت موجودی وحشتناک است. دریافتم در کودکی مادرش را از دست داده بود و خاله ای او را بزرگ کرده بود که جز برای دستور دادن و «بکن و نکن» با او حرف نمی زد. در نتیجه، در سکوت بزرگ شده و در تنهایی و در سکوت غذا خورده و همیشه تنها و آرام، در سکوت اتاق خودش نشسته است. یاری داشت که او نیز مردی ساکت بود و حتی زمانی که با او بود، بیشتر اوقات را در سکوت می گذراندند. این یار مُرد و او دیگربار، تنها شد...
بخش اول: مقدمه
بخش دوم: جلسهای با لوئیز
بخش سوم: به کار بردن این آرمانها
بخش چهارم
لوئیز هی (8 اکتبر 1926 - 30 اوت 2017) نویسنده انگیزشی، سخنران حرفه ای آمریکایی بود. او مدافع بیماری ایدز بود. او چندین کتاب خودیاری را تالیف کرده است.
از طریق تکنیکهای درمانی لوئیز و فلسفه مثبت، میلیونها نفر آموختهاند که آنچه را که در زندگی خود میخواهند بیشتر خلق کنند - سلامتی بیشتر در بدن، ذهن و روحشان.
لوئیز هی اظهار داشت که او در لس آنجلس از مادری فقیر به دنیا آمد که با ناپدری خشن لوئیز، ارنست کارل وانزنراید (1903-1992)، که او و مادرش را مورد آزار جسمی قرار داده بود، دوباره ازدواج کرد. زمانی که او حدود 5 سال داشت، توسط یکی از همسایگان مورد تجاوز قرار گرفت. در 15 سالگی، دبیرستان دانشگاه لس آنجلس را بدون دیپلم ترک کرد...