هانس اشنیر نمی خواهد در کلیسای کاتولیک با معشوقه اش، مری، ازدواج کند. به همین دلیل او هانس را ترک می کند. و هانس در هم می شکند. فرار از خدمت باعث می شود تا زندگی او دوباره بررسی شود. از دست دادن خواهرش در طول جنگ، خواسته های پدر میلیونرش و ریاکاری های مادرش، که ابتدا برای "نجات" آلمان از دست یهودیان می جنگید، سپس برای منافع "تلفیق" کار می کرد.
پس از آن
ملاحضات هاینریش بل (نویسنده) در مورد چگونگی غلبه بر احساس گناه و زندگی بر اساس آرمان گرایی، چگونگی پیدا کردن چیزی برای اعتقاد به آن، شواهد تکان دهنده ای را نشان می دهد که چرا او چنین حضور ناخواسته ای در آگاهی آلمان پس از جنگ داشته است... و چرا وجود او به این اندازه ضروری بود.